کد مطلب:316822 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153

عباس مرا زد
در كتاب الخصایص العباسیه، صفحه ی 243، از یكی از علماء موثق اصفهان چنین نقل نموده است كه:

شخصی كه از خانواده سیادت و علم بود در اصفهان به داخل رودخانه افتاد و از همه جا مأیوس شد، توسل به حضرت اباالفضل علیه السلام پیدا كرد.

ناگاه دستی پیدا شده و او را از آب عبور داده تا به خشكی رساند و همان عالم موثق حكایت دیگر نقل نمود كه:

در سر من رای (سامراء) جمعی از دوستان آل محمد صلی الله علیه و آله سینه می زدند شخصی سنی به آنها استهزا می كرد یكی از عزادارها به او می گوید: عباس یضربك، یعنی عباس تو را می زند.

آن سنی بدبخت كلمه توهین آمیز و جسارتی می گوید پس می رود به منزل خود و از روی استهزاء می گوید: عباس ضربنی و اموت، یعنی عباس مرا زد و من می میرم، پس خوابید چون ببالین او رفتند دیدند مرده است.

بعد از آن بستگان او برایش مجلس ترحیمی گذاردند و از طلاب شیعه در سامره دعوت كرده بودند و آنها ابا كردند از رفتن.



از آن روزی كه او شد كربلائی

نهان شد در تو اوصاف خدائی



فلك صد ماه و خورشید ار برآرد

چو تو منظومه ی شمسی ندارد



[ صفحه 190]



بگو ای خاك با خورشید گردون

میا از حجله گاه شرق بیرون



كه اینجا روی نی خواهد درخشید

سری روشن تر از صد ماه و خورشید



كه یك نی آفتاب روز محشر

بلندست از زمین الله اكبر!



كنار آفتاب و قله ی نور

سر ماه بنی هاشم دهد نور



به گرد نیزه ی این ماه پاره

كند گردش سر دهها ستاره



مگر لیلا به زلف او زده دست

كه ماه روی اكبر در خسوف است؟



خداوندا! به این انوار رحمت

به این شیران میدان شهامت



به این خورشید و این ماه و ستاره

به این تن های پاك پاره پاره



به دود خیمه های نیم سوزش

به خون جبهه ی عالم فروزش



كه: این شور حسینی جاودان باد

جهان از یمن خونش در امان باد



شعر از «ریاضی»



[ صفحه 191]